https://s4.uupload.ir/files/d79807387f7beaf15ab7ae91eb781a97_uyjo.jpg

مدتی میشه نه؟ به هرحال، وسط سینماتیک خوندن، دلم هوس اینجا رو کرد.

هرچند، هنوز که هنوزه بهش عادت ندارم. هیچوقت میهن بلاگ رو به خاطر

سوزوندن اون حجم از خاطره نمی بخشم. بگذریم...دلم تنگ شده؟

 

برای منِ کلاس هشتم، برای روزهای بدون دغدغه و زندگی آروم و راحتم.

الان؟ من الان یه بازنده ی زندگی ام که هرشب کابوس میبینه و نمیتونه

حتی امتحانات مدرسه ش رو پاس کنه...جالب نیست؟

 

اما به هرحال، اهمیتی هم نداره، چون گله ای ندارم، زندگی میگذره.

کارای خوبم زیاد کردم، دارم آلمانی یاد میگیرم، زبون جالبی نیست.

همش آیش و زایش و ایش و ایناست و مثل عربی گاها باید حفظ کنی.

تلفظاشم خیلی سخته.

مثل همیشه دارم بوک مینویسم و بقیه هم ساپورتم میکنن...

تبلت دیسپلی میخوام بخرم

و مشکوک به کرونا ام...اما فکر نکنم کرونا داشته باشم.

و افکار منفی ندارم فعلا، به هرحال، دائما یکسان نباشد حال دوران :)))

 

+از این رنگ سیاه وبلاگم داره حالم بهم میخوره، باید بیام تغییرش بدم.

+درساتونو خوندید یا مثل من شبیه بدبختا سعی دارید تو یه روز یک فصل رو تموم کنید؟